برخیز از این خواب گران ای مهجور

جز فیض وجود او نباشد هرگز

برخیز از این خواب گران ای مهجور

جز فیض وجود او نباشد هرگز

سلام عمه ...!

مهجور | پنجشنبه, ۲۵ تیر ۱۳۹۴، ۰۲:۲۲ ق.ظ | ۰ نظر

ساعت دو 

پنجشنبه 

۲۵ تیر ۹۴ 


نیم ساعتی میشه که از خونه همسایه برگشتیم 

برای اولین بار توی ماه رمضون افطاری دعوت بودیم ...

تا میرسم اینترنت رو روشن میکنم 

پیام ها بالا میاد 

وارد اینستا میشم 

پستها رو دونه به دونه می بینم و بی اعتنا از کنارشون می گذرم ..

به پست یه نفر می رسم 

از سوریه پست گذاشته 

مدافع حرم حضرت زینب ...

لایکش می کنم 

بغضم هنوز نشکسته 

می شناسمش 

خیلی سخته یه نفر رو که می شناسی ، خبر شهادتش رو برات بیارن ..

همون لحظه پیام میدن 

که سلام علیکم 

اگر رفتید حرم حضرت معصومه برای رفع حاجت یک گرفتار دورکعت نماز بخوانید . 

میدونم حاجتشون شهادته ...

بغضم میشکنه 

میگم 

اگر رفتید حرم عمه جانم حضرت زینب ، سلام بنده رو برسونید ...


هیچ مصیبتی بالاتر از مصیبت حضرت زینب نیست ...

بنظرم  اولین شهید عاشورا حضرت زینب بود ...

قبل از همه شهید شد ...

قلبم طاقت روضه ی عمه ام رو نداره ...

اما 

فقط روضه ی عمه ام رو دوست دارم ...

عزاداری زن های عرب قلبم رو آتیش میزنه ، علی الخصوص اگه مُسن باشن ...

با دیدنشون چشمام رو میبندم و میرم کربلا ..

بالای تل ...

و ..............

دلم میخواد داد بزنم و بگم دوستون دارم 

بگم عمه جانم دوستون دارم 

اما 

حیا می کنم 

جلوی شما باید سر به زیر بود 

مثل صحرای محشر 

که باید جلوی مادرتون سر به زیر باشم...


پ.نون : نگذارید سر بلند کنم 

غرورم رو بشکنید ...

"اللهم طهر قلبی "

  • مهجور

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">