برخیز از این خواب گران ای مهجور

جز فیض وجود او نباشد هرگز

برخیز از این خواب گران ای مهجور

جز فیض وجود او نباشد هرگز

شروع شد .... !!!!

مهجور | دوشنبه, ۱۴ تیر ۱۳۹۵، ۰۲:۱۷ ق.ظ | ۰ نظر

بسم الله 

الان ساعت 00:19 روز 14 تیر 95

تاریخ اذیتم میکنه 

استرسم بیشتر میشه چون به وقت مصاحبه ام نزدیکتر میشم ...

اشکم میافته روی صفحه گوشی و چشمای پر اشک نمیذاره صفحه گوشی رو خوب ببینم ...

جز من و آجیم کسی خونه نیست 

اون نشسته طبقه بالا پای لبتاب و داره فیلم گردن بند شبح رو میبینه و قطعا بعداز فیلم اصرار داره که آجی بیا برات تعریف کنم 😐 من هم از دوتا چی بشدت میترسم 

بشدت

جن و تاریکی 😐

اگه داستان جن و ارواح رو بشنوم نمی تونم توی روز روشن هم دستشویی برم 

واقعا نمی دونم چرا این داستان ها اثر قویشون روی دستشویی رفتن آدم 😐 

من الان پایینم 

یه صفحه قرآن خوندم 

یک ایه اش این بود که خدا به گناهای بندگانش آگاهی داره ..... 

این رو که خوندم اشکم تشدید شد 

یعنی خصلت ماه رمضون همینه 

شب قدر رو که رد میکنی همش حواست به خودته و به حرف زدنت و رفتار کردنت و و و ...

بعد هم تا یه آیه ای روایتی چیزی میبینی که با قلبت بازی میکنه ، سریع اشکت میاد و سیمت وصل میشه 

یه حسی شبیه وقتی که از اردو راهیان برمیگردی و دلت میمونه اونجا .......

دلت اونجا میمونه ولی عرضه ی اینو نداری که حفظش کنی حالتو ....

می دونی چندبار تاحالا قول دادی ک دفعه آخرته ؟

ولی بازم ☺️ 

این شبای آخری حکم دعای کمیل خوندن شب جمعه ی حرم امام حسین رو داره 

یعنی هعی سعیتو میکنی بیشتر استفاده کنی 

بیشتر حال بدی به خودت 

نمی دونی بازم میشه یه شب جمعه حرم امام حسین باشی یانه 

نمی دونی تا سال دیگه ماه رمضون زنده میمونی یانه ....

یه حس تلخ و شیرین

شبای آخر هعی سعی میکنی بله و چشم گفتنت زیاد بشه 

با هربله بغض میکنی و با هر چشم گفتنت ، اشک میشی و میشوری غبار چشماتو ...

یه راه وصل اشک 

این دلت میگه آخیش 

چه راحت با خدا حرف زدم 

مث بارون میمونه که نعمته و وقتی میباره واسش فرقی نمیکنه روی سر کی و چی بباره ...

میباره و نعمتشو تقسیم میکنه 

حالا یه عده که اهل دلن ، توی بارون چتر دستشون نمیگیرن که بگن بیخیال بابا ، من نمیخوامت ...

اینا دل شناسن 

میذارن نعمت بهشون تموم بشه ...

خیس خیس میشن از اشک ..... ! 

بعد همینا وسط این بارون اومدنا داد میزنن یا یحب الباکین .... 

بعد که خوب خوب باریدن 

ی جایی 

اون وسطای دل دادنه 

میگن یا یحب التوابین 

اینو که میگن خدا ده قدم میاد سمتشون 

به اصطلاحی خدا میاد میگه : جانم بنده ی من 

بعد همین دلداده ، دیگه شرم میکنه از محبت خدا ....

دیگه لال میشه 

اخه خدا جوابشو داده 

بهش گفته جانم بنده ی من 

می دونی یعنی چی ؟

یعنی خدا به زبون بی زبونی داره میگه عزیزدلم چی شده ؟ باهام حرف بزن ....

بنده چی میتونه بگه جز اینکه :

انا احبک ...... .

.

.

.

.

.

پ.نون1 : همین بسه واسه اینکه آدم مست از خدا بشه ...

.

.

.

.

پ.نون 2: حرف گنده تر از دهنم زدم ... ! #مهم_نی 

.

.

.

.

پ.نون 3: الهی...

  • مهجور

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">