برخیز از این خواب گران ای مهجور

جز فیض وجود او نباشد هرگز

برخیز از این خواب گران ای مهجور

جز فیض وجود او نباشد هرگز

۱ مطلب در آبان ۱۳۹۴ ثبت شده است

اربعین ۹۴ درد دارد !

مهجور | پنجشنبه, ۲۸ آبان ۱۳۹۴، ۰۷:۵۵ ب.ظ | ۰ نظر

۱۹:۵۲ پنجشنبه ۲۸/۸/۹۴ 

..................................

پست هارا می بینم .

یک نفر با تمام حس و حالش یک متنی را نوشته است که تا نصفه می خوانمش 

و همین تا نصفه خواندنش چشمانم را تر می کند 

با تمام وجودش از ارباب طلب رزق کرده است ...

یک نف دیگر همین پارسال بود که پست گذاشت مادرم اذن رفتن نمی دهد پس نمی روم و رضایت مادرم را جلب می کنم .همین آدمِ پارسالی ، امسال پست گذاشته است که مادرم اجازه داده است که من هم رفتنی بشوم 

بله او هم رفتنی شده است ...

یک نفر دیگر پست تولد مبارک گذاشته است 

خب معلوم است اصلا در این باغ نیست و شاید هم خودش را به کوچه چپ زده است ....

شاید دارد حواس خود را پرت می کند که یادش برود باید پست دلتنگی از بهشت را بگذارد ...

یک نفر دیگر شوق دارد 

ذوق دارد 

گذرنامه اش اوکی شده است 

این آدم شب ها با خیال راحت می خوابد .

شاید تا هنگامه ی رفتنش شبها خواب حرم را هم ببیند ...

دوروز می گذرد و حس و حالم را پنهان می کنم 

پستش نمی کنم که همه ببینند که من هم دلم حرم می خواهد 

من هم مثل حسن کچل سرکوچه ی مان که کارش متلک انداختن ب دختران دبیرستانی است ، دلم حرم می خواهد 

حسن کچل هرسال اربعین به کربلا می رود 

حسن کچل و برادرش محمد و همسایه روبه رویی شان که مردم آنها را به اسم لات و بیکار می شناسند هرسال اربعین کربلا می روند 

همین حسن کچل سر کوچه مان ، نگاهش که می کنی از دنیا سیر میشوی انقدر که قیافه و ظاهر دهشتناکی دارد اما همین حسن کچل یک مادرِ پیرِ عصا به دست دارد .

با موتور قراضه اش ، این مادر پیر را دم اذان به مسجد می برد و خودش مسجد واجب میشود و شانه به شانه ی همان آدم هایی که اورا بد می نامند نماز می خواند ‌.

حسن کچل یکسال مادرش را با موتور به مسجد می برد و مُزدش را در اربعین می گیرد . 

مُزدش را از ارباب می گیرد . 

بله 

می بینی ؟؟ 

حق نداری باز هم بگویی ارباب مرا بطلب 

ارباب من را هم مثل همان نفر اول که امروز با خیال راحت پست گذاشت :

الحمدلله راهی شدم 

بطلب ...! 

تو حق گفتن نداری 

تو بنشین و مداحی ات را گوش بده 

هوای این روزای من هوای سنگره 

یه حسی روحمو تا زینبیه می بره 

بنشین و خاطرات اربعین هایی که گذشت و همه رفتند و تو نرفتی را مرور کن ...

ادای آدم های خیلی خوب را هم درنیاور که خدا خدایی می کند و نمی خواهد زمین پاک بهشت زمینی با قدم های تو کثیف بشود 

ولی 

ولی 

ولی 

مگر نگفته اند که آدم در دریای محبت و بخشش ارباب غرق می شود ؟! 

مگر نگفته اند یک قطره اشک بر حسین فاطمه ، تمامی گناهانت را پاک می کند ؟! 

درست گفته اند ؟! 

 پس من راهم راهی کنید 

راهی بهشت کنید 

قول می دهم که اگر به بهشت بروم خوب میشوم 

اربعین نمی شود می دانم 

اما راهی ام کنید 

بهشت لازمم 

کربلا لازمم 

ارباب 

کمکم کن .....

  • مهجور