برخیز از این خواب گران ای مهجور

جز فیض وجود او نباشد هرگز

برخیز از این خواب گران ای مهجور

جز فیض وجود او نباشد هرگز

۴ مطلب در آذر ۱۳۹۴ ثبت شده است

تشییع هفت تا شهید هفت اذر 94 !

مهجور | جمعه, ۲۰ آذر ۱۳۹۴، ۰۹:۱۹ ب.ظ | ۱ نظر

با رفیقم از دانشگاه رفتیم مراسم و گوهرشادهم مث ما کلاسشو پیچونده بود و اومده بود ... این سری دیگه شهدا رو نبردن داخل مسجد و مستقیم دادن دست ملت تا تشییع بشن آخه چون همه ی برگزارکننده های مراسم تشیبع رفتن کربلا و هیشکی نبود ... ولی انصافا خود برادران پاکستانی عالی برگزار کردند...بعداز تشییع تا حرم ، رفیقم حالش خوب نبود و رفت خونه و قبلش بهم گفت که دانشگاه هفته دیگه میبره مشهد و واسه گرفتن اطلاعات کامل زنگ بزنم مریم ... خلاصه با گوهرشاد رفتیم بهشت معصومه و دوتا از شهدااا گوشه ی دلمون جاگیر شدن ..‌ شهید مطهرحسین و شهید اعتزاز حسن ... گوهرشاد گفت من از پرچم تابوت مطهرحسین دستمال اشک می خوام و منم گفتم باید عکس تابوت اعتزاز حسن رو بگیرم و خداروشکر هردومون به هدفمون رسیدیم :)) ... البته من از پرچم تابوت شهدای دیگه هم گرفتم و روشون اسمشونو نوشتم و تاریخ زدم و جالب این بود که تیکه ای از پرچم تابوت اعتزازحسن قسمتم شد که اسمش روش نوشته شده ... تازه از شکلات های داخل تابوت جاویدحسین هم بهمون دادن ... پاکستانی ها داخل تابوت شهداشون شکلات و گل و اینا میریزن ... تونستم توی این تشییع از تابوتی که باز شد فیلم بگیرم ... یعنی شهیدی که بند کفنش رو باز کردن و ..... بعدش هم کلی التماسشون کردم که خانواده ام رو راضی کنن که اجازه بدن هفته دیگه با دانشگاه برم مشهد :'(  

اسم شهدا هم اینا بود : 

شهید اعتزاز حسن 

شهید مطهر حسین 

شهید مبین حسین 

شهید مظاهرحسین 

شهید کامل حسین 

شهید شفیق حسین 

شهید جاوید حسین 

  • مهجور

۲۹مهر تشییع سیدمجتبی ....!

مهجور | چهارشنبه, ۱۱ آذر ۱۳۹۴، ۰۷:۵۵ ب.ظ | ۰ نظر

#عشق_بخدا

.

.

ساعت یه ربع به سه بود و توی اتوبوس بودم و پنج دقیقه دیگه میرسیدم حرم .. آبجی اس داد که کجایی؟! ضربان قلبم تند شد .. گفتم شهدارو اوردن و بردن جاموندی ... با استرس رسوندم خودمو ب مسجدامام حسن و دیدم خداروشکر هنوز شروع نشده .. اول من رسیدم بعدش گوهرشاد و بعدش آبجی و بعدش هم رفیقم .. خلاصه تشییع شد تاحرم و بعد بدو بدو با گوهرشاد خودمونو رسوندیم ب اولین اتوبوس خانوما که میخاس بره بهشت معصومه واسه تدفین .. رسیدیم و ی اشتباه بزرگ مرتکب شدیم ... بجای اینکه بریم کنار داربست دور مزارشهدا وایسیم واسه عکاسی ، طبق معمول رفتیم کنارسن ، تاشهدا رو بیارن و بتونیم خوب عکس بگیریم .. عکسای من ک به شخصه افتضاح شد و گوهرشادو نمیدونم .. دوتاشهیدو تدفین کردن و نوبت آقا سیدمجتبی شد ، یعنی همون شهیدی که سه روز قبل توی هیات یازینب توی گلزار اوردنش ...عکس شهیدو قبلا توی پیج یکی ازاقوامشون دیده بودم ‌.. دقیقا شب مبعث پبامبر یعنی بیست و سه هفته پیش شهید شده بودن و تازه پیداشده بودن .. مداح گفتن که ایشون شصت و هفتمین شهیدی هس که تدفین می کنیم و عدد ابجد نام عمه جانمون هم همینه ... ته مراسم حاجاقا کاجی هم یه روضه خوندن و غوغا کردن ... اذان شد و اعلام کردن بعدازنماز سرویس واسه برگشت هست.. ماهم موندیم بعد دیدیم که همه رفتن سوارشدن .. خلاصه رفتیم سواراتوبوس شدیم و دم حرکت دلو زدیم ب دریا و پیاده شدیم و گفتیم خدابزرگه و وسیله واسه برگشت پیاده میشه ... یعنی من و گوهرشاد ... انقدر سریع پیاده شدیم که نتونستم ب رفیقم هم پیام بدم ک از ته اتوبوس پیاده بشه .. کنار مزارشهدا ی نماز عاشقونه خوندیم ... تصور می کردم سیدمجتبی هست ... مهدی هم هست .. همشون ایستادن ب نماز کنارماها ..

عمه جانمم هست ... یکی از رویایی ترین نمازهای زندگیم بود

  • مهجور

۱۶مهر۹۴

مهجور | چهارشنبه, ۱۱ آذر ۱۳۹۴، ۰۷:۵۲ ب.ظ | ۰ نظر

بعد از ۹ شهریور دیگه هیچ تشییعی نداشتیم و خیلی دلتنگ تشییع بودیم 

که خبر دادن تشییع سه تا شهید هست 

شهید سید ساجد حسین 

شهید رضا رحیمی 

شهید رضا دادسروری 

شهید رضا رحیمی توی قم هیشیکیوووو نداره و خیلی غریبه 

شهید سیدساجد حسین هم مثل ارباب بی سر بود ....

توی حرم که داشتن نماز شهدا رو می خوندن ، پسر شهید ساجد حسین از تابوت پدرش عکس می گرفت 

وقتی هم رفتیم بهشت معصومه پسرش و مادرش کنار تابوتش زار می زدن ولی مادرش خیلی باغیرت بود 

انقدر صبور و باغیرت بود که ادم شرمنده میشد 

یکی از بهترین تشییع هایی بود که رفتم .... 

  • مهجور

۹ شهریور ۹۴ تشییع شهید داوود رضایی

مهجور | چهارشنبه, ۱۱ آذر ۱۳۹۴، ۰۷:۳۲ ب.ظ | ۰ نظر

الان که می نویسم ساعت ۱۹:۳۱ روز اربعین ۱۱/۹/۹۴ و هیچی از تشییع شهید داوود رضایی یادم نمیاد ...

پس صرفا همینطوری این پستو میذارم :| 

صلوات بفرستید 

  • مهجور