من کی ام ؟!
بسم الله
میگویند اینجا باید خودتان را معرفی کنید .
من کی هستم ؟
خب راستش را بگویم نمیدانم
فقط این را میدانم که بدنیا آمدم و تصمیم براین شد که نامم فاطمه باشد ...!
پدربزرگم خدایش رحمت کند فراموش کرده بود سادات را به فاطمه بچسباند و ما شدیم فاطمه خالی
پدر هم یک فامیلی به ما دادند و شدیم فاطمه ....!
خب من بزرگ شدم و زندگی را ساختم
اصلا همین لفظ بزرگ شدن زندگی ساز است
اما شدم مصداق این شعر که میگوید :
" خشت اول چون نهاد معمار کج "
" تا ثریا رفت دیوار کج "
البته نمیدانم که شعر را درست خواندم یانه ، حالا خیلی اهمیت ندارد و اصل موضوع است !
من الان دارم کلاسهای کارگری را میروم
زیر دست بناهای خوبی کارگر هستم
آخر من بدبخت باید این همه آجر تا ثریا را زمین بگذارم و دوباره ملات درست کنم و یک دیوار صاف بچینم
خب کار سختی است
تازه فهمیدم کار سختیست
وقتی اوستایم ملات ریخت روی سرش و عصبانی شد فهمیدم کار سختیست
من بیچاره هم هعی باید قر بشنوم !
دارم تلاشم را میکنم ک یاد بگیرم
حتی شده دفترچه برده ام سر ساختمان و اوستا به ریشم خندیده است
آخر کارگر باسواد ندیده است :/
چقدر از موضوع دور شدم
من کی ام ؟
من منم که باید منیت را کنار بگذارم و هعی شعار ندهم
البته مرگ بر آمریکا نقل و نبات دهانمان است !
ای بابا
چرا سیاسی شدم ؟
یک آن یاد یک جمله ای افتادم ک میگوید " نمیدانستم اهل سیاستی بانو"
البته جمله نصفه است و همین مقدار برای نوشتن این مطلب کفایت میکند !
باز هم یادم رفت چه میخواستم بگویم
آهان
" من کی ام ؟! "
- ۹۳/۱۱/۰۳
عجب!!
خوش به سعادتتون بخاطر اسمتون.