برخیز از این خواب گران ای مهجور

جز فیض وجود او نباشد هرگز

برخیز از این خواب گران ای مهجور

جز فیض وجود او نباشد هرگز

طالبان !

مهجور | يكشنبه, ۱۳ تیر ۱۳۹۵، ۰۲:۵۱ ق.ظ | ۰ نظر

بسم الله 

الان ساعت 2:32 به تاریخ 13 تیر 

یکشنبه است 

ساعت ده صبح کلاس دارم و فکرم از یه طرف درگیر اونه 

ی سری کار داشتم که انجام ندادم ...

23 تیرهم مصاحبه دارم 

یعنی ده روز دیگه 

هیچی بلد نیستم 

ایناداره توی ذهنم میچرخه 

ولی چیزی که باعث شده بنویسم ، اون دل گرفتگی هست که بعد از هر بار خواستگار اومدن ، ایجاد میشه ! 

انقدر اومدن و رفتن که تصمیم گرفتم بنویسمشون ... !

آدم های مختلف با تیپ های مختلف !

ولی هیچکدوم رو نتونستم دوست داشته باشم ! 

حس میکنم نگاه همه شون به آدم ، حس خریدار و مشتریه ... !

وقتی ازت میپرسن خونتون چندمتره ؟! و ازاین قبیل سوالات ، ادم حس میکنه یه جنس بی ارزشه و دارن بررسیش می کنن برای خرید !

حس مثبتی نسبت به این سیستم خواستگاری ندارم 

یعنی داشتم ولی دیگه ندارم 

انقدر آدم های عجیب غریب دیدم که نگاهم منفی شده ! 

شاید و قطعا یکی از مسایل مهم زندگی آدم ، ازدواج هست ولی چرا باید همه ازدواج کنم ؟! چرا نگاه آدم ها به آدمهایی که ازدواج نمیکنن درست نیست ؟! چرا اگه یه دختر مجرد میمونه و سنش میره بالا ، با خودشون این فکرو نمیکنن ک این خانوم خودش نخواسته ازدواج کنه و نه اینکه خواستکار نداشته ! 

چرا بهش میگن ترشیده 😐 

وقتی آدم اون ایده آل ذهنیش وجود نداره ، الزاما نباید به هر قیمتی که شده ازدواج کنه ...

بعضیا این دیدگاهو دارن ک دختر باید ازدواج کنه ، حالا با هر پسر خوبی که شد ، شد ! 

درحالیکه صرفا خوب بودن پسر ملاک این نیست که یه دختر بتونه انتخابش کنه ! 

وقتی اصول فکری آدم با پسر یکی نیست ، ادم چجوری میتونه انتخابش کنه ؟ 

دوتا غذا داریم 

غذای جسم و غذای روح 

غذای جسم که تعریف شده است 

ولی غذای روح آدم های مختلف باهم فرق میکنه 

یه نفر غذای روحش موسیقیه و دوس داره با یه آدمی که موسیقی گوش میده ازدواج کنه و از این کار شوهرش لذت میبره و اروحش تغذیه میشه و ب هارامش میرسه 

ولی حالا طرف اصولش مثل تو نباشه و خیلی هم پسر خوبی باشه ، ولی وقتی روحت غذاش تامین نشه درکناراون آدم ، اون زندگی برات میشه زهرمار !

اه 

😐

.

.

.

.

پ.نون1 : نسبت به اسم خواستگار حساس شدم و اسمشوگذاشتم طالبان ! 

انقدر داستان هاش خنده داره که باید تبدیلشون کنم به کتاب ! 

.

.

.

پ.نون 2 : آدم با ظرف پلاستیکی غذا بخوره کنار همسرش ولی مشترکات فکریشون و اعتقادیشون یکی باشه 

زندگیشون گلستان میشه ! 

.

.

.

پ.نون 3 : الحمدلله 

  • مهجور

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">